پسر و معشوقه مادر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 672
نویسنده : نوری

صبح زود زن معشوقه ی خودش رو در حالی که شوهرش رفته بود سر کار به خونه میاره ، در حالی که خبر نداشت پسر بچه ی 9 ساش تو کمدش داشت بی سر وصدا بازی میکرد، به طور اتفاقی کار شوهرش اون روز زودتر تموم میشه و شوهرش میاد خونه زن هم معشوقش رو تو کمدش مخفی میکنه پسرش حالا پیش معشوقشه بود پسر:اینجا تاریکه.  معشوقه: آره تاریکه.  پسر: من توپ فوتبال دارم.  معشوقه: خوشبحالت.  پسر : می خوای اون رو بخری؟ معشوقه : نه خیلی ممنون.  پسر : می دونی بابای من بیرونه؟ معشوقه: خیله خوب چند می فروشیش؟ پسر : 500 دلار .. هفته ی بعد هم همین اتفاق دوباره تکرار می شه و پسر و معشوقه با هم توی کمد تنها میشن پسر : اینجا تاریکه.  معشوقه : آره تاریکه پسر : من یه کفش فوتبال دارم.  معشوقه : خوشبحالت.  پسر : می خوای اون رو بخری؟ معشوقه: چند می فروشیش؟ پسر : ۲۰۰۰ دلار.  معشوقه: باشه چند روز بعد پدر به پسرش میگه پسرم توپ و کفش فوتبالت رو بردار میخوایم بریم گردش با هم فوتبال بازی کنیم.  پسر : اما من اونها رو فروختم.  پدر : چند فروختیشون.  پسر : ۲۵۰۰ دلار.  پدر: تو این هارو به دوستت خیلی بیشتر از اونکه ارزشش رو داشت فروختی و این یه گناهه خیلی بزرگیه فردا باهم میریم کلیسا تا اونجا به گناهت اعتراف کنی اونها فردا میرن کلیسا تا کشیش ، پسر رو هدایتش کنه باباهه قضیه رو به کشیش کلیسا میگه و اون هم میره تو اتاقک اعتراف تا تنهایی پسر بچه رو راهنماییش کنه کشیشه میره تو اتاقک کنار پسر بچه میشینه پسر : اینجا تاریکه.  کشیش : دوباره اون مکالمه مسخره رو شروع نکن..




مطالب مرتبط با این پست :

بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com